اهمیت کیفیت و طراحی، در یک کمینه محصول پذیرفتنی
یکی از آزاردهندهترین جنبههای کمینه محصول پذیرفتنی، چالش مربوط به نگرش سنتی به مقولهٔ کیفیت است. بهترین متخصصان و صنعتگران به یک میزان خواهان ساختن محصولاتِ باکیفیت هستند. چنین محصولی مایهٔ افتخارشان است!
پروسههای تولید مدرنِ بر کیفیت بالا به عنوان راهی برای افزایش بهرهوری تکیه دارند. آنها بر اساس این نظرِ مشهور دبلیو. ادواردز دمنیگ[۱] عمل میکنند که: مشتری مهمترین بخش پروسهٔ تولید است. معنایش این است که باید انرژیهایمان را منحصراً روی تولید خروجیهایی متمرکز کنیم که در نظر مشتری ارزشمندند. اجازهٔ ورود کارِ سَمبلشده به درون پروسهمان مطمئناً منجر به ناپایداریِ شدید میشود، و ناپایداری در پروسه هم بهنوبهٔ خود باعث تولید محصولاتی میشود که در نظر مشتری کیفیت پایینی دارد – امری که در بهترین حالت نیاز به دوبارهکاری، و در بدترین حالت منجر به از دست دادن مشتری میشود. بسیاری از روشهای مدرن کسب وکار و مهندسی، فراهم آوردن تجربههای باکیفیت برای مشتریان را اصلی اساسی میدانند؛ این نگاه شالودهٔ شش سیگما[۲] ، تولید ناب، تفکر طراحی، و رویکرد توسعهٔ نرمافزار ایکس پی[۳] است.
توجه کن که این نوع بحثهای مرتبط با کیفیتِ محصول، بر پایهٔ این پیشفرض هستند که شرکت از قبل میداند چه ویژگیهایی در نظر مشتری ارزشمندند. اما در یک استارتآپ، مبنا قرار دادن چنین فرضی بسیار خطرناک است، چون اغلب ما حتی نمیدانیم مشتری کیست! بنابراین، برای استارتآپها، من به این اصل کیفیت معتقد هستم:
اگر نمیدانیم که مشتری کیست، نمیدانیم که کیفیت هم چیست.
جالب است بدانی که حتی یک کمینه محصول پذیرفتنیِ «با کیفیت پایین»، میتواند در خدمت ساختن محصولی با کیفیت بالا عمل کند. قبول … کمینه محصولهای پذیرفتنی گاهی به چشم مشتریان کم کیفیت میآیند؛ با این حال میشود از آن به عنوان فرصتی استفاده کنیم تا بفهمیم مشتریان به چه ویژگیهایی اهمیت میدهند. این کار به مراتب بهتر از گمانهزنی صِرف یا نوشتن استراتژی روی کاغذ است، چون شالودهی تجربی محکمی فراهم میآورد که میتوان محصولات آتی را روی آن ساخت.
با این حال، گاهی مشتریها واکنش کاملاً متفاوتی نشان میدهند. بسیاری از محصولاتِ مشهور با «کیفیت پایین» به بازار عرضه شدهاند، اما مشتریان عاشق آنها شدهاند!