اصل‌گرا فرع‌گرا
به چی فکر می‌کند؟

کمتر ولی بهتر

«انتخاب می‌کنم…»

«فقط چند کار واقعاً اهمیت دارند».

«چه موازنه‌هایی باید انجام دهم؟»

همه چیز برای همه کس است.

«باید…»

«همه چیز مهم است».

«چطور می‌توانم از پس همهٔ کارها بربیایم؟»

 

چه‌کار می‌کند؟

پیگیری منضبط انجام کارهای کمتر

درنگ می‌کند تا ببیند چه چیزهایی واقعاً اهمیت دارد.

به جز چیزهای ضروری، به همه چیز «نه» می‌گوید.

موانع را برای اجرای راحت کارها از میان بر می‌دارد.

پیگیری بی‌نظم انجام کارهای بیشتر

به چیزهایی که فوری‌ترند واکنش نشان می‌دهد.

بدون آنکه واقعاً فکر کند، به همه «بله» می‌گوید.

سعی می‌کند کارها را در آخرین لحظه به زور انجام دهد.

دستاوردش چیست؟

زندگی‌اش واقعاً اهمیت دارد

برای انجام وظایفش به نحو احسن، کارها را به دقت انتخاب می‌کند.

احساس می‌کند کنترل همه چیز را به دست دارد.

کارهای درست را انجام می‌دهد.

از این سفر زندگی لذت می‌برد.

از زندگی‌اش راضی نیست

کارهای زیادی را تقبل می‌کند و کیفیت کارش پایین می‌آید.

احساس می‌کند کنترل همه چیز را از دست داده است.

مطمئن نیست که آیا کارهایش درست انجام شده یا نه؟

احساس استیصال و خستگی می‌کند.

نقد و نظر شما