فلچ ناشی از تحلیل بیش از حد

وقتی که کارآفرینان مشغول تحقیق بازار می‌شوند و با مشتریان صحبت می‌کنند، همیشه دو خطر تهدیدشان می‌کند. اولی، خطری است که متوجه کارآفرینان پیرو مکتب «صرفاً – انجامش – بده» است، یعنی کسانی که بی‌تابِ شروع کردن کار هستند و نمی‌خواهند زمانی را صرف تجزیه و تحلیل استراتژی خود کنند. این افراد ترجیح می‌دهند زمانی را صرف تجزیه و تحلیل استراتژی خود کنند. این افراد ترجیح می‌دهند که اغلب تنها بعد از چند مصاحبهٔ سرسری با مشتریان، فوراً شروع به ساخت محصول کنند. متأسفانه، به خاطر این که مشتری‌ها واقعاً نمی‌دانند چه می‌خواهند، این دسته از کارآفرینان خیلی راحت به باور این مسئله فریب می‌خورند که در مسیر درست هستند!

خطر دوم متوجه کارآفرینانی است که ممکن است قربانی فلج ناشی از تحلیل بیش از حد شوند، یعنی تا ابد مشغول اصلاح برنامه‌هایشان بمانند. در این حالت، صحبت کردن با مشتری‌ها، خواندن گزارش‌های تحقیقی، و نوشتن استراتژی‌ها روی وایت‌بورد همگی به یک اندازه بی‌فایده‌اند. چرا؟ چون مشکل اکثر برنامه‌های کارآفرینان این نیست که اصول استراتژیک منطقی را دنبال نمی‌کنند، بلکه مشکل این است که واقعیت‌هایی که این برنامه‌ها بر شالودهٔ آن‌ها قرار گرفته‌اند غلط هستند! متأسفانه، اکثر این خطاها را نمی‌توان روی وایت بورد تشخیص داد، چون وابسته به تعامل‌های دقیق و ظریف بین محصول و مشتری‌ها هستند.

اگر تحلیل بیش از حد خطرناک است، و عدمِ تحلیل هم می‌تواند منجر به شکست شود، پس کارآفرینان چطور بدانند کِی دست از تحلیل بردارند و شروع به ساختن محصولشان کنند؟ پاسخ مفهومی است که کمینه محصول پذیرفتنی خوانده می‌شود.

نقد و نظر شما